دلتنگیهای من را ببخش عزیز مهربونم.
اگر اینطور غمگین، اگر این طور دلگیرم.
همه از درد نبودن های توست.
کاش این آدمهای رنگارنگ از حال دلم خبر داشتند ،
کاش میدانستند در پس این چهره خندان، قلبی خسته و افسرده نشسته و هر لحظه ای
که میگذراند به امید روز رهایی از این زندا ن تن است.
کاش میدانستند این چشمها که روزگاری زندگی برایشان رنگین بود اکنون همه چیز را
از پس پرده ای خاکستری رنگ می نگرند و این قلب خسته که زمانی سرشاراز
آرزوهای دلفریب و رویایی بود دیگر تنها آرزویش تنها تو هستی و رویای تو.
شعری برایت سرودم ،تو را تنها تک ستاره آسمان آبی نقش زدم.
من برایت می خوانم زیباترین افسانه دوران را.
این روزها نبض زمان نیز تو را برای من می خواند.
این روزها تو را با چشم دلم می بینم.
آری این روزها قلب خسته ام نیز با ضرب غم انگیزی می تپد...